پایان نامه بررسی میزان تأثیر نهادهای مردمی در پیشگیری از قتل های قبیله ای در شهرستان سراوان
نوشته شده توسط : admin

  ماهیت منازعه

با توجه به ریشه‌ها و علل موجده و شرایط و موقعیت‌های مختلف، منازعات ممکن است دارای ماهیتی خشونت‌آمیز یا مسالمت‌آمیز، آشکار یا نهان، کنترل‌پذیر یا کنترل‌ناپذیر، قابل حل یا غیرقابل حل باشند. بنابراین، منازعه لزوماً به صورت خشونت‌آمیز تجلی و ظهور نمی‌کند. از این رو امروزه بسیاری سیاست را هنر کارگردانی منافع متعارض و متضاد تعریف می‌کنند که فرایندی برای حل و فصل مسالمت‌آمیز منازعات مختلف است(ابوالحسنی،1390)

1-1-2- رویکردهای مختلف در مورد مفهوم منازعه

1-منازعه امر ذاتی موجودات اجتماعی است. 2- منازعه مربوط به طبیعت و ساختار جامعه است. 3- منازعه یک امر اخلال‌برانگیز در سیستم اجتماعی و نشانه آسیب‌پذیری است. 4- منازعه نقش کارکردی در سیستم اجتماعی دارد و برای تحول اجتماعی ضروری است. 5- منازعه ویژگی اجتناب‌ناپذیر منافع دولت‌های رقیب در صحنه بین‌المللی است. 6- منازعه یک سوءبرداشت، سوءمحاسبه ناشی از ارتباطات ضعیف بین طرفین یک کشمکش می‌باشد. 7- منازعه روند عمومی تمام جوامعه است. در یک جمع‌بندی از رویکردهای فوق، آن‌ها را می‌توان از نگاه جامعه‌شناسی به‌گونه زیر خلاصه نمود:

جامعه‌شناسان پیرو مکتب تالکوت پارسونز به لحاظ تاکیدی که بر سازگاری اجتماعی، سمت‌گیری ارزشی مشترک و حفظ نظام دارند منازعه را نوعی بیماری تلقی می‌کنند که دارای عواقب گسیختگی است. اما بیشتر جامعه‌شناسان اروپایی از قبیل مارکس، سایمل، رالف دارندورف، و نیز بیشتر جامعه‌شناسان دوره بیش از پارسونز مانند رابرت پارک، جان برجس، ویلیام سامز، چالز کولی، ای آر رأس، و آلبیون اسمال و در دهه‌های اخیرتر جسی برنارد و لوئیس کوزر، منازعه را در خدمت مقاصد مثبت اجتماعی به‌شمار آورده‌اند. از دید نظریه‌پردازان کارکردی‌گرا، منازعه نه تنها موجب یکپارچگی گروه می‌شود بلکه به ایجاد هویت گروهی نیز کمک کرده، مرزهای گروه را روشن‌تر ساخته و انسجام گروه را افزایش می‌دهد(فرجاد،1378).

2-1-2- انواع نظریات منازعه

کنت والتس[1] در اثر برجسته خود به نام «انسان، دولت و جنگ» سه تصور متمایز از روابط بین‌الملل را مطرح می‌سازد که معمولاً بر اساس آن‌ها به تجزیه و تحلیل ریشه‌های جنگ پرداخته می‌شود. طبق تصور اول، ریشه جنگ را باید در طبیعت و رفتار انسان جستجو کرد. طرفداران دومین تصور نیز با توجه به ساختار درونی دولت‌ها به تبیین جنگ می‌پردازند(عبدی،1376).

بر اساس تصور سوم نیز ریشه جنگ در شرایطی نهفته است که نظریه‌پردازان سیاسی قدیم آن‌را «فقدان مرجع بین‌المللی» نامیده‌اند. بر اساس این تصورات، دو نوع تبیین از منازعه ارائه شده است:

3-1-2- نظریه‌های خرد منازعه:

که مربوط به طبیعت و رفتار انسان‌ها می‌شود. تحلیل‌گران خردنگر در جستجوی سائقه‌های ناخودآگاه پرخاش‌گری، نگاه خود را به درون تک تک اعضاء هر نوع متوجه می‌سازند و تردید دارند که بتوان برای منازعه اجتماعی و بین‌المللی، انگیزه‌های آگاهانه یافت. نظریه‌های خرد سیستمی منازعه دارای چند زیر نظریه می‌باشند که عبارت‌اند از:

الف: نظریه‌های زیست‌شناختی و روان‌شناختی: این نظریه‌ها بر ریشه‌های رفتار انسان‌ها تاکید کرده و استدلال می‌کنند که رقابت‌ها و منازعات سیاسی- اقتصادی فردی و اجتماعی، معلول تلاش انسان برای برآورده ساختن نیازهای زیستی و روانی فرد است. از نظریه‌های دیگری که زیر مجموعه نظریه‌های زیست‌شناسی و روان‌شناسی قرار می‌گیرند می‌توان به نظریه‌های پرخاش‌گری، رفتارشناسی، و ناکامی – پرخاش‌گری، اشاره کرد(فرجاد،1378).

ب: نظریه یادگیری اجتماعی: نظریه‌پردازان یادگیری اجتماعی نظیر آلبرت باندورا[2]، به نظریه‌های غریزی و زیست‌شناختی و پرخاش‌گری و نظریه‌های روان‌شناختی به دیده تردید می‌نگرند. ناندورا این مسئله را رد می‌کند که نیروی پرخاش‌گری در موجودات زنده بدون آن‌که به محرکی خارجی نیاز باشد، باید هرچه سریع‌تر آزاد شود. در مقابل، وی بر عوامل محیطی آزادکننده نیروی پرخاش‌گری تاکید می‌کند(فرجاد،1378).

4-1-2- نظریه‌های کلان منازعه:

که مربوط به نیروهای وسیع‌تر اجتماعی و سیاسی می‌شود. عموم تحلیل‌گران کلان‌نگر، بیان صریح انگیزه‌ها و دلائل آگاهانه برای توسل افراد به خشونت در داخل و در میان جوامع را مهم تلقی می‌کنند. آن‌ها این‌گونه اظهارات را خصوصاً برای تبیین علت وقوع منازعات مشخص میان طرف‌های مشخص و در زمان‌های مشخص حائز اهمیت می‌دانند. آنان برای این حکم تو اعتبار خاصی قائل‌اند: «اگر می‌خواهید بدانید که چرا مردم با هم می‌جنگند از خودشان بپرسید تا برایتان بگویند»(فرجاد،1378).

نظریه‌های کلان سیستمی، منازعه (جنگ و صلح) را در سطح نظام بین‌الملل و بر اساس ویژگی‌های آن توضیح می‌دهند. آنچه جنگ‌طلبی را تشویق یا تحدید می‌کند متغیرهای سیستمیک می‌باشد نه متغیرهای در سطح واحدهای تشکیل‌دهنده نظام. از جمله این نظریه‌های سیستمیک می‌توان به نئورئالیزم، نئولیبرالیسم و سازه‌انگاری اشاره کرد(فرجاد،1378).

متن کامل پایان نامه فوق در این لینک از سایت ارشدها





لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: